جدول جو
جدول جو

معنی جیب زدن - جستجوی لغت در جدول جو

جیب زدن
جیب کسی را زدن کنایه از پول کسی را دزدیدن
تصویری از جیب زدن
تصویر جیب زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جیغ زدن
تصویر جیغ زدن
صدای نازک و بلند بر آوردن فریاد کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیب زدن
تصویر غیب زدن
ناپدید شدن ویدا گشتن گم شدن ناپدید شدن: ناگهان غیبش زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیک زدن
تصویر جیک زدن
((زَ دَ))
اعتراض کردن
جیک کسی در نیامدن: جرئت اعتراض نداشتن، تحمل کردن و هیچ نگفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جیغ زدن
تصویر جیغ زدن
((زَ دَ))
فریاد کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیب زدن
تصویر غیب زدن
((غِ. زَ دَ))
ناپدید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جیغ زدن
تصویر جیغ زدن
Screech, Shriek, Squeal, Squealing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
визжать , визжать , визжащий
دیکشنری فارسی به روسی
kreischen, schreien, quieken, quiekend
دیکشنری فارسی به آلمانی
верещати , верещати , верещущий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
strillare, gridare, stridente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
crier, pousser des cris, cri strident
دیکشنری فارسی به فرانسوی
krijsen, gillen, piepend
دیکشنری فارسی به هلندی
กรีดร้อง , กรีดร้อง , ร้องเสียงแหลม
دیکشنری فارسی به تایلندی
صار , صاح , صارخٌ
دیکشنری فارسی به عربی
चीखना , चिल्लाना , चीखने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
לצרוח , לצרוח , לצרוח , צווח
دیکشنری فارسی به عبری
叫ぶ , 叫び声を上げる , 叫ぶ , キーキー鳴く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
비명 지르다 , 비명을 지르다 , 비명을 지르는
دیکشنری فارسی به کره ای
çığlık atmak, çığlık atan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
চিৎকার করা , চিৎকার করা , চিৎকার করা , চিৎকার
دیکشنری فارسی به بنگالی
چیخنا , آواز نکالنا , چیخنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دید زدن
تصویر دید زدن
تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیب زدن
تصویر آسیب زدن
آسیب رسانیدن صدمه زدن ضرب وارد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریق زدن
تصویر ریق زدن
ریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاز زدن
تصویر جاز زدن
عمل نواختن جاز
فرهنگ لغت هوشیار
بانگیدن بانگ زدن به آواز بلند درکویها و برزنها امری را به اطلاع عموم رسانیدن ندا در دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل زدن
تصویر جدل زدن
ادعا داشتن دعوی برتری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
زلغ زدن چل زدن انجام دادن عمل جلق. توضیح این عمل بین دو زن بوسیله مالش اعضا تناسلی انجام شود آنرا طبق زدن نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار